نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - محرمعلی رموک
نوید شاهد – محرمعلی رموک ، یکی از یادگاران دفاع مقدس می‌گوید: در یک روز بعدازظهر گرم تابستان با شهید خرازی در دارخوین با هم بر روی لوله‌های انتقال نفت، نشسته بودیم که ایشان بغل‌دست من بود که ناگهان محکم بر روی پای من زد و گفت تکان نخور! گفتم چه شده؟ اشاره کرد به زیر پایش که یک مار بلندِ سیاه به دلیل شدت گرمای آفتاب در زیر سایه لوله‌ها حرکت می‌کرد و از زیر پای ایشان رد شده بود و به سمت من می‌آمد. شهید خرازی، مرا از وجود مار آگاه کرد و اگر او نبود، مار مرا نیش می‌زد!
کد خبر: ۴۸۸۸۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۰۶

نوید شاهد - محرمعلی رموک یکی از رزمندگان سرافراز زنجان در خاطرات خود می گوید: آتش دشمن رفته رفته سنگین شد. صدا به صدا نمی رسید. حسین آخرین سنگر را برای خودش می ساخت که گلولۀ توپی نزدیکش افتاد. ترکش‌هایش به او اصابت کرد و همان جا، محل استراحت ابدی‌اش شد.
کد خبر: ۴۸۴۶۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۸